معرفت شناتسی
روزهی ماه رجب و نجات از برهنگیِ بهشت آدم
باسمه تعالی
حضرت علیبن موسی الرضا«علیهالسلام» میفرمایند: «مَنْ صَامَ أَوَّلَ يَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ رَغْبَةً فِي ثَوَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ صَامَ يَوْماً فِي وَسَطِهِ شُفِّعَ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ وَ مَنْ صَامَ يَوْماً فِي آخِرِهِ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مُلُوكِ الْجَنَّةِ وَ شَفَّعَهُ فِي أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ ابْنِهِ وَ ابْنَتِهِ وَ أَخِيهِ وَ أُخْتِهِ وَ عَمِّهِ وَ عَمَّتِهِ وَ خَالِهِ وَ خَالَتِهِ وَ مَعَارِفِهِ وَ جِيرَانِهِ وَ إِنْ كَانَ فِيهِمْ مُسْتَوْجِبٌ لِلنَّار».
هرکس اولین روز ماه رجب را به امید ثواب الهی روزه بدارد، بهشت برای او واجب میگردد و کسی که یک روز از وسط آن ماه را روزه بدارد شفاعتش در مانند دو قبيله ربيعه و مضر پذيرفته گردد، و هركه روز آخر آن ماه را روزه دارد خداى«عزّ و جلّ» او را از حاکمان بهشت گرداند و شفاعتش را در بارهی پدر و مادر و دختر و برادر و خواهر و عمو و عمه و دائى و خاله و آشنايان و همسايگانش بپذيرد گرچه در ميان آنها مستحقان دوزخ باشند.
ملاحظه می فرمایید که در روایت فوق برای صائم اول ماه رجب بهشت را واجب کرده است که یک نوع برگشت به عالَمی است فوق عالم دنیا بلکه عالمی در زیر سایه و پوشش رحمت واسعه ی الهی، و به صائم وسط ماه رجب، آنچنان شخصیت تأثیرگذاری عطا میکند که میتواند شفیع تعداد زیادی از افراد جامعه ی خود گردد به این معنا که شخصیت تأثیرگذار او اُسوهای برای زندگی برتر اطرافیان خواهد شد و به صائم آخر ماه رجب قدرت و کمالی عنایت می فرماید که از یک طرف حاکم بهشت گشته و از طرف دیگر همه ی اطرافیان خود را شفیع می باشد حتی اگر آنها در مسیری قرار داشته باشند که در آن مسیر، مستوجب آتش باشند، با راهنمایی شخصیت متعالی آن فرد در جهت دیگری قرار میگیرد که به بهشت ختم میشود.
بحث ما در این مقاله بیشتر نظر به چگونگی حیاتی دارد که در روزه دار اول ماه رجب ایجاد می شود و نسبتی که با بهشت برای او پیش می آید، در حدّی که از آن شخصیتی که از بهشت رانده شد، آزاد میگردد.
در قرآن میفرماید خداوند به آدم و حوا فرمود: «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمين» به این شجره نزدیک نشوید که از ظالمین خواهید شد، و آنها نزدیک شدند و فیض الهی از آنها برگرفته شد و چشمشان به برهنگی شان افتاد.
چشم آدم پس از گناه و خروج از ذیل ارادهی الهی به برهنگی اش افتاد در حالیکه تا آن زمان در زیر سایه ی فیض الهی پوشیده بود.
چون آدم خواست به اختیار خود عمل کند خداوند نیز او را به خود واگذاشت و سیادتِ فیض الهی از سر او برداشته شد.
آدم قبل از آنکه عصیان کند و به شجره ی ممنوعه نزدیک شود، جسمی داشت و خود را به گونها ی می دید که پس از گناه، آن جسم را برهنه یافت و حال در وضعی قرار گرفته که با خودش تنها مانده و جسمی دارد که از پوشش فیض الهی بی بهره است.
جسمِ ذیلِ اراده ی الهی یک جسم است که برهنگی ندارد و جسمِ ذیلِ اراده ی «من» یک جسم است که برهنگی دارد و انسان با این دو جسم، دو نوع انسان است با اهداف و نیازهای مختلف.
وقتی انسان اراده کند خودش باشد چشمش به هستی خود و به چیزهای دیگر آنگونه باز میشود که همه ی افراد را و همه ی چیزها را برهنه می یابد و به زعم خود میخواهد آن برهنگی ها را با فکر و برنامه ی خود بپوشاند، و این رازِ سرگردانی بشرِ «خودبنیاد» است.
وقتی انسان اراده کند و بگوید: «من»، عملاً خواسته است راه خود را در نظام عالم هستی با تکیه بر خود بیابد و لذا با انواع برهنگی ها روبه رو می شود و دیگر هیچ فیضی از فیوضات الهی را نمی یابد تا مدّ نظر قرار دهد. حالا باید بر پای خود بایستد و خودش از همه چیز سر در بیاورد و علم جدید نیز با همین «من میخواهم بدانم» آغاز شد نه اینکه «من میخواهم بندگی کنم» تا در آن صورت با دانایی خدا عمل کرده باشد.
بشر با «من میخواهم بدانم» با جهانی روبه روست که از الطاف الهی برهنه است و این جهان همان جهانی است که علم جدید می بیند و از این جهت هرگز در باب سعادت انسان با ما سخن نمی گوید و راه بشر به سوی خدا در آن بسته است.
جهان برهنه، جهانی است که در ذیل حکمت الهی دیده نمیشود و با فیض الهی پوشیده نیست و از این جا است که باید متوجه شویم برهنگی و پوشیدگی انسان و جهان به خود انسانها بستگی دارد که آیا بنده ی خداونداند یا بنده ی میل های خود؟ اعمال و رفتار انسانها در این دو وضع متفاوت است.
بشر امروز که در زیر سایه ی این علم که جهان را و بشر را برهنه می بیند بهشت را گم کرده است و با ورود به ماه رجب می تواند بهشت را و آن آرامشِ ذیل فیض الهی را پیدا کند.
فرا رسیدن ماه مبارک «رجب» بر همه ی عزیزان مبارک باد.
والسلام
مقدمه
سلام بانوی آفتاب ، سلام ای خیر کثیر، ای کسی که جبرائیل در مقابل قامتت زانو زد از بس که جلال تو عالم گیر است.
قسم به لوح و قلم اگر اراده کنی به میل و اراده تو تقدیر رقم خواهد خورد. پس بخواه از اقدس احدیت ظهور آفتاب ما را .آمین یا رب العالمین.
ادبیات
فی التأسف و الندامة علی صرف العمر فیما لاینفع فی القیامة و تأویل قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «سؤر المؤمن شفاء»
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
وه! چه خوش میگفت در راه حجاز
آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:
کل من لم یعشق الوجه الحسن
قرب الجل الیه و الرسن
یعنی: «آن کس را که نبود عشق یار
بهر او پالان و افساری بیار»
گر کسی گوید که: از عمرت همین
هفت روزی مانده، وان گردد یقین
تو در این یک هفته، مشغول کدام
علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
زان نگردد بر تو هرگز کشف راز
گر بود شاگر تو صد فخر راز
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
دل که خالی باشد از مهر بتان
لتهٔ حیض به خون آغشته دان
سینهٔ خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه، گر خالی ز معشوقی بود
سینه نبود، کهنه صندوقی بود
شیخ بهایی » كليات اشعار وآ ثار ادبي
تا به کی افغان و اشک بیشمار؟
از خدا و مصطفی شرمی بدار
از هیولا، تا به کی این گفتگوی؟
رو به معنی آر و از صورت مگوی
دل، که فارغ شد ز مهر آن نگار
سنگ استنجای شیطانش شمار
این علوم و این خیالات و صور
فضلهٔ شیطان بود بر آن حجر
تو، بغیر از علم عشق ار دل نهی
سنگ استنجا به شیطان میدهی
شرم بادت، زانکه داری، ای دغل!
سنگ استنجای شیطان در بغل
لوح دل، از فضلهٔ شیطان بشوی
ای مدرس! درس عشقی هم بگوی
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
چند زین فقه و کلام بیاصول
مغز را خالی کنی، ای بوالفضول
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
دل منور کن به انوار جلی
چند باشی کاسه لیس بوعلی؟
سرور عالم، شه دنیا و دین
سؤر مؤمن را شفا گفت ای حزین
سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی
کی شفا گفته نبی منجلی؟
سینهٔ خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگیها پاک کن
لا لایی بیداری حضرت زهرا (ع) به امام حسن(علیه السلام)و امام حسین(علیه السلام)
اشبه اباک یا حسن واخلع عن الحق الرسن و اعبد الها ذاالمننن و لا توال ذالاحن
آنچه در پیش رو دارید، تحلیل و تفسیر دو بیت از اشعار ادیبانه ای است که حضرت زهرا(س)
آنگاه که با فرزند ارشدش حضرت حسن مجتبی(ع) نجوای مادرانه داشت و به تربیت روحی و
پرورش فکری و اخلاقی او می پرداخت; سروده است. این دو بیت که هر مصراع و بند بند آن
حاوی چند نکته آموزنده و پیام سازنده در باب تربیت و پرورش کودکان و نونهالان است،
با ترجمه ای گویا و تفسیری نه چندان عمیق و پردامنه، به خوانندگان عزیز تقدیم می گردد
بدان امید که مورد توجه همه اولیاء و مربیان – به ویژه پدران و مادران – که در راه
تربیت و پرورش کودکان و نونهالان انقلاب اسلامی ایران گام برمی دارند، قرار گرفته
و از آن بهره جویند. در آغاز نظر خوانندگان گرامی را به دو نکته شایان توجه جلب
می کنیم: ۱- بی تردید نخستین آموزه هایی که اولیا و پدران و مادران به کودکان خود
می آموزند، در شکل گیری شخصیت و ساختار فکری و فرهنگی آنان نقش تعیین کننده
دارد; از این رو آنان باید با دقت و وسواسی بسیار به محتوای آموزه ها توجه کنند و
در این مساله حضرت زهرا(س) درسی بزرگ، به تمامی اولیا و مربیان کودکان آموخت
ونیز تعلیم داد که ذهن خالی فرزندان را با چه آموزه ها و دانستنیهایی می توان پر کرد.
۲- شعر دو گونه است: ۱- شعرهایی که دارای مضامین بلند و محتوای آموزنده و نیز
هدفمند و حکیمانه است. ۲- اشعاری که تنها از نظر ادبی شایان توجه است و از محتوا و
مضامین مفید و سازنده تهی است و بیشتر برای سرگرمی و گذران وقت، سروده می شود.
اما اشعاری که حضرت زهرا(س) آنها را سروده است، از نوع نخست است و بدین ترتیب
آن حضرت به همه ما آموخت که برای کودکان خود چه شعری باید سرود و چه ترانه ای گفت.
۱- اشبه اباک یا حسن حسن جان،یعنی مانند پدرت علی(ع) باش در این مصرع حضرت زهرا(س) به
اساسی ترین و اولویت دارترین نکته در باب تربیت و پرورش کودکان پرداخته است زیرا از سویی
تربیت و پرورش، بدون داشتن الگو و سرمشق میسر نیست و از دیگر سوی کودکان و نونهالان
هم به طور طبیعی به دنبال یافتن الگو و سرمشق مناسب و شایسته برای خویشند. حضرت زهرا(س)
در آغاز سخن تربیتی خود با فرزندش به همین نکته مهم تربیتی و پرورشی و نیز به نیاز طبیعی
کودکان پرداخته و همسر عزیزش حضرت علی(ع) را که بهترین و کاملترین الگو و سرمشق زندگی
برای بشریت است، به فرزندش حضرت مجتبی(ع) شناسانده و چنین فرمودند: فرزندم مانند پدرت علی(ع)
باش و از او الگو و سرمشق فرا گیر. چرا که علی(ع) مظهر همه کمالات و فضایل انسانی و
مصداق کامل ارزشها واوصاف آدمی است. عدالت خواهی، حق طلبی، آزادی خواهی، جهاد علیه زر،
زور و تزویر، تنها بخشی ازبعد اجتماعی شخصیت علی(ع) را می نمایاند و شجاعت، ایثار، علم، عرفان،
تقوا، عقل و دوراندیشی، بخش دیگری از ابعاد وجودی آن حضرت را تشکیل می دهد. اکنون بر یکایک
شیعیان و پیروان آن بانوی نمونه فرض است که چونان علی(ع) و فرزندان و تربیت شدگان مکتب او
را الگو برای تربیت فرزندان خود قرارمی دهند و همینان را به عزیزان خویش بشناسانند و در این
مساله به شرق و غرب عالم ننگرند چرا که امیرالمؤمنین علی(ع) – به تعبیر نویسنده روشنفکر عرب
– شخصیت بی همتایی است که شرق و غرب جهان مانند او را ندیده و نخواهد دید. ۲- و اخلع عن
الحق الرسن و ریسمان را از گردن حق بردار در این مصرع حضرت زهرا(س) به مهمترین مسؤولیت
اجتماعی انسان اشاره کرده و یادآور می شود: ای فرزندم تو باید ریسمانی را که حق ستیزان بر گردن
حق نهاده اند برداری و حق را از خفه شدن و جان سپردن برهانی و به آن حیات ببخشی;مطلب شایان
توجه در این کلام این است که حضرت زهرا(س) اصل حق مداری و حق پذیری را به فرزندش توصیه
نمی کندزیرا این دواز اصل مسلم و انکارناپذیر دین اسلام است بلکه عزیزش را به حق طلبی و احیای
حقوق دیگران فرا خوانده به مبارزه با حق ستیزان تشویق کرده است. ۳- و اعبد الها ذا المنن و خدای
صاحب نعمت و احسان کننده را پرستش کن آنچه حضرت زهرا(س) در این مصرع بدان اشاره فرمودند;
اساسی ترین اصل دینی یعنی توحید و خدامحوری است زیراعبادت به معنای پذیرش بندگی خدا و
حرکت هدفمند به سوی حقیقت مطلق است و قرآن کریم آن را هدف و فلسفه آفرینش انسان معرفی
کرده و فرموده است: «و ما خلقت الجن ولانس الا لیعبدون.» و جن و آدمیان را نیافریدیم مگر تا مرا [به یگانگی]
بپرستند. (ذاریات /56) آنگاه آن حضرت یکی از اوصاف خدا را یادآور شده و فرمودند: عبادت کن خدایی را
که صاحب نعمت و احسان کننده است.
بنابراین توحید و خدامحوری در تمامی عرصه های زندگی و همچنین توجه به نعمتهای
الهی و شکرگزاری در برابر آنها،از نکات مهم تربیتی و پرورشی است که بانوی نمونه اسلام به وقت
ایفای نقش مادری به آنها عنایت کرده ودر تربیت فرزندش به کاربرده است. ۴- و لا توال ذالاحن
و با افراد بدخواه و کینه توز دوستی مکن،در مصرع فوق، حضرت زهرا(س) به نکته مهم دیگری
در تربیت و پرورش پرداخته است که همه کودکان و نوجوانان شدیدا به شناخت آن نیازمندند و آن عبارت از
معیار و ملاک گزینش رفیق ودوست است. تردیدی نیست که داشتن دوست و رفیق، از نیازهای اولیه و
حیاتی هر کودک و نوجوانی است و این نیاز هم در علوم تربیتی به اثبات رسیده است ولی مشکل اینجاست
که هم خود کودکان و هم مربیان و والدین آنان، معیار و ملاک گزینش دوست و رفیق را به درستی
نمی شناسند و باید حل این مشکل را در همین مصرع و گفتار بانوی جهان جستجو کرد که فرمود:
فرزندم با افراد بدخو و کینه توز دوستی مکن.
این سخن حاکی است که بدخواهی و کینه توزی، از اوصاف بسیار زشت و از امراض واگیر
و سرایت کننده روحی است و باید کودکان ونونهالان را از ابتلای به آن برحذر داشت.
سخن در این است که لالایی های مادرانه در اعماق و ژرفاهای روان کودکان ته نشین خواهد شد.
مادران، با ادبیات عامیانه و زبان گفتاری که در هنگام به خواب رفتن کودکانشان به کار می گیرند،
ماندگارترین و شیرین ترین ته نشینهای ذهن وضمیر کودک را سبب خواهد شد. لالایی ها در ضمیر
پنهان کودک ذخیره می شود و بعدها در جریان زندگی به صورت فلاش بکها و جریان سیال
ذهن تبارز خواهد کرد. اگر در این لحظات درسهای ایمان و معرفت، جهاد و مبارزه و انسانیت و
اخلاق به کودک داده شود بدون شک چونان نقشی بر سنگ، در ضمیر ناخودآگاه او جای گرفته و
سرلوحه زندگی فردای او خواهد بود. اینک به لالایی فاطمه زهرا(س) برای کودکش توجه کنید:
آن حضرت به هنگام حرکت دادن کودکش می فرمود:
اشبه اباک یا حسن- و اخلع عن الحق الرسن-
و اعبد الها ذا المنن- و لا توال ذا الاحن یعنی:
حسن جان مانند پدرت باش حق را از بند اسارت رها ساز خدایی پر فضل و احسان را بپرست
از دشمنان کینه توز دوستی و پیروی مکن
منبع:sahebdel.ir
دعای اللهم اعرفنی نفسک...
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک. اللّهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی؛
پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم. پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمیتوانم حجت تو را بشناسم. پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست میدهم، و گمراه خواهم شد".